عشق است که وارسته ز نقصان و کمالست


عشق است که آسوده ز هجران وصال است

اثبات مثالش نتوان کرد ولیکن


این نفی مثال تو یقین عین مثال است

گویند سوی الله خیال است و حقیقت


این نیز خیال است که گویند خیال است

از حال چه می جوئی و از قال چه پرسی


مستیم و خرابیم و ندانیم چه حال است

خورشید ز نقصان و کمال است منزه


ماه است که گاهی قمر و گاه هلال است

با ذات دم از حکم تجلی نتوان زد


این حکم تجلی به جلال است و جمال است

در خلوت سید نبود سید و بنده


در خاطر او غیر خدا هر چه محال است